نگاه روانشناسانه به تاثیر مدیران ناکارآمد بر کارکنان فعال؛
نویسنده:
نازنین آهنگری، دکترای روان شناسی بالینی و استاد دانشگاه
به گزارش خبرنگار ایران پزشک، سرمایه انسانی سازمانها نه تنها مهمترین دارایی هستند، بلکه ضربان واقعی حیات مجموعه را شکل میدهند. رفتار، انگیزه و کارایی کارکنان ارتباط مستقیمی با هیجانهایی دارد که هر روز در فضای کاری تجربه میکنند. این انگیزه و کارایی میتواند از برخوردهای سلیقهای مدیران تاثیر مثبت و منفی بگیرد و در نهایت روی عملکرد کلی سازمان موثر باشد.
باربارا فردریکسون، روانشناس مثبتگرا در «مدل گسترش و ساخت» (Broaden-and-Build Theory) توضیح میدهد که هیجانهای مثبت باعث گسترش دامنه فکری و رفتاری فرد میشوند. این هیجانها به افراد کمک میکنند تا منابع ذهنی، اجتماعی و جسمی خود را بسازند.
در فضای کاری، وقتی کارکنان احساس امنیت روانی، قدردانی و مشارکت واقعی دارند، خلاقتر میشوند، انعطاف بیشتری نشان میدهند، بهتر همکاری میکنند، ایده پردازی کرده و به طور طبیعی به رشد فردی و سازمانی کمک میکنند.
اما وقتی مدیری با نگاه سلطهگر، انحصارطلب یا بیتوجه به ظرفیتهای انسانی رفتار میکند و افراد با انگیزه و فعال را از چرخه تصمیمسازی و اجرا حذف میکند، نتیجه چیزی جز خاموش شدن موتور درونی سازمان نیست.
نیروهای پرتوان به مرور دچار فرسودگی هیجانی، بیتفاوتی یا مهاجرت شغلی میشوند و ترجیح میدهند سکوت کرده و نقشی در سقوط نداشته باشند؛ حال آنکه همه چیز را به دقت رصد کرده و مشاهدهگر باقی میمانند. این انفعال نه فقط بر بهرهوری، بلکه بر نوآوری و انسجام تیمی هم سایه میاندازد.
در طرف مقابل، مدیری که به جای کنترل و ترس، تفرقه افکنی میان کارکنان، تیم سازی مثبت و منفی، از ابزار انگیزه، همدلی و مشارکت استفاده میکند، در واقع دارد موتور توسعه پایدار سازمان را روشن نگه میدارد.
تقویت هیجانهای مثبت در محیط کار، یک انتخاب اخلاقی یا احساسی نیست؛ بلکه یک استراتژی مدیریتی هوشمندانه است که پاداش آن را در پویایی، بهرهوری و ماندگاری سازمان خواهیم دید.
پایان پیام/